این قهر طولانی
پشت پیانو نشسته بود و الکی صدای کلاویه های پیانو رو در میآورد و میگفت " عشق میکنی چه آهنگی میزنم برات " خندم گرفته بود از پشت به حدی خوردنی شده بود که خونم روش جوش خورد و بوسه های کوچیک روی گردن و شونه هاش کاشتم حیف از آخر شب و دعوامون
+ نوشته شده در چهارشنبه 1 تير 1401ساعت 23:39 توسط بهار مدبری
|